نهجیز. [ ن َ ] ( اِ ) پیچیدن. ( اوبهی ). به معنی پیچیدن و پیچ و تاب باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). تاب. پیچ. پیچش. ( ناظم الاطباء ) : چنان ز معدلتش کار مملکت شد راست که شد ز زلف بتان باز وسمت نهجیز.شمس فخری.