نهان
/nahAn/
مترادف نهان: باطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته
متضاد نهان: آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: پنهان، مخفی، باطن، پوشیده، ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه، ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی، ( در قدیم ) پنهان از نظرها، غایب، ناشناخته، ناشناس، ضمیر، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دل، قلب
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
بدو ماه گردان بدی در جهان
بد و نیک از وی نبودی نهان.
فردوسی.
سراپای در زیر آهن نهان ز چهرش نمودار فرّ مهان.
فردوسی.
هر چند نهان ِ همه خلق ایزد دانداز خاطر تو نیست نهان هیچ نهانی.
فرخی.
راز نهان خویش جهان کرد آشکاردر منصب وزارت دستور شهریار.
معزی.
ز چشم سرت گر نهان است چیزی نماند ز چشم دل آن چیز پنهان.
ناصرخسرو.
مرد نهان زیر دل است و زبان دیگر یکسر گل بر صورت است.
ناصرخسرو.
دانه مادام که درپرده خاک نهان است هیچکس در پروردن وی سعی ننماید.( کلیله و دمنه ).ذهن تو به یک فکرت ناگاه بداند
وهمی که نهان باشد در پرده اسرار.
؟ ( از کلیله و دمنه ).
از دیده نهان درون وهمی از وهم برون چرات جویم.
خاقانی.
رازی که نهان خواهی با کسی در میان منه. ( گلستان ).به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به.
حافظ.
|| ناپیدا. ناپدید. نامرئی. غیرمشهود : ز زخمش همه خستگانیم و زار
نهان است خون لیک زخم آشکار.
فردوسی.
جان و خرد از مرد جدایند و نهانندپیدا نتوان کرد مر این جفت نهان را.
ناصرخسرو.
|| منزوی. مختفی : شنیدم که در خاک و خش از مهان
یکی بود در کنج خلوت نهان.
سعدی.
|| غایب. ( یادداشت مؤلف ). که حاضر و موجود نیست : تو شب آیی نهان بوی همه روز
همچنانی یقین که شب یازه.
فرالاوی.
پراگنده گردد بدی در جهان گزند آشکارا و خوبی نهان.
فردوسی.
تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی.
خاقانی.
اگر بدانی سیمرغ را همی مانم که من نهانم و پیداست نام و اخبارم.
خاقانی.
گرنه رازم آفتاب است از چه پیدا شد چنین ورنه وصلش کیمیا شد چون نهان است آن چنان.
خاقانی.
بگفت احوال ما برق جهان است گهی پیدا و دیگر دم نهان است.
سعدی.
|| معنوی. روحانی. باطنی. مقابل صوری و ظاهری و مادی. ( یادداشت مؤلف ) : بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) مخفی پنهان پوشیده : مقابل آشکار : (( راز نهان خویش جهان کرد آشکار در منصب وزارت دستور شهریار . ) ) ۲ - در پنهانی : مقابل پیدا : (( راز می گفتند پیدا و نهان جملگی مرد ( زن و پیر... ) و جوان . ) ) ( مثنوی چا. خاور . ص ۱۱۷ - در چا . نیکلسن نیامده ) یا به نهان . در پنهانی . یا در نهان . در پنهانی بطور پوشیده : (( او را با ملاحده در نهان آشنایی و انتسابی بوده.. ) )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) باطن، ضمیر.
۳. منزوی.
۴. غایب.
۵. اندوخته.
۶. ذخیره.
۷. ناشناس.
۸. (قید ) نهانی.
۹. جدا، دور.
۱۰. (اسم ) دل، قلب، اندرون.
۱۱. (اسم ) معنی، راز، سر.
۱۲. (قید ) محرمانه، در خفا.
* نهان داشتن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] پنهان کردن، پوشیده داشتن.
* نهان کردن: (مصدر متعدی ) پنهان ساختن.
دانشنامه عمومی
نهان (فیلم). نهان ( انگلیسی: Stealth ) فیلمی در ژانر اکشن، مهیج، و علمی–تخیلی به کارگردانی راب کوهن است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد.
• جاش لوکاس
• جسیکا بیل
• جیمی فاکس
• سام شپارد
• جو مورتون
• ریچارد روکسبرگ
• مگان گیل
• ونتورت میلر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• جاش لوکاس
• جسیکا بیل
• جیمی فاکس
• سام شپارد
• جو مورتون
• ریچارد روکسبرگ
• مگان گیل
• ونتورت میلر
wiki: نهان (فیلم)
دانشنامه آزاد فارسی
نَهان
رجوع شود به:سیاه تپه، جزیره
رجوع شود به:سیاه تپه، جزیره
wikijoo: نهان
مترادف ها
محرمانه، پنهان، رمزی، نهانی، مخفی، اسرار امیز، سرپوشیده، نهان، پوشیده، مجهول
نهان، پوشیده، پوشپر
نهان، بعدی، انطرف
نهان
پیچیده، نهان، پوشیده، مرموز
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پنهان ، ناپیدا ، چیزی که معلوم نباشد و قابل دیدن نباشد
hidden
پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشته ی ما
نوبت اقبال برد بخت جوان گشته ی ما
پرده بر انداخت ز رخ یار نهان گشته ی ما
نوبت اقبال برد بخت جوان گشته ی ما
تهمورث که برابر واژه ذهن خواست
بابرهای پهلوی در پهلوی با درون سر و کار دارند مینویسم
ōš ud wīr ud bōy ud axw ud mārišn ud sōhišn ud šnāsag ud warm ud wārom ud xōg ud xēm ud menišn ud daxšag
... [مشاهده متن کامل]
هوش و ویر و بوی ( احساس/شعور/درک ) و اخو ( وجدان ) و مارشن ( ادراک ) و سوهشن ( حس ) و شناسگ ( حس/حواس ) و ورم و وارم و خوی و خیم و دخشگ. و ژیر/چهر
بوی/ بود ریشه بودا و بیدار بچم درک است گویا ویر/بال نیز دگر گشته بود/بید باشد
-
اخو/اهه/ هه/است/هست در پارسی هخامنشی هه / اها بوده
خود واژه ذهن در اوستایی و سانسکریت امده
بابرهای پهلوی در پهلوی با درون سر و کار دارند مینویسم
ōš ud wīr ud bōy ud axw ud mārišn ud sōhišn ud šnāsag ud warm ud wārom ud xōg ud xēm ud menišn ud daxšag
... [مشاهده متن کامل]
هوش و ویر و بوی ( احساس/شعور/درک ) و اخو ( وجدان ) و مارشن ( ادراک ) و سوهشن ( حس ) و شناسگ ( حس/حواس ) و ورم و وارم و خوی و خیم و دخشگ. و ژیر/چهر
بوی/ بود ریشه بودا و بیدار بچم درک است گویا ویر/بال نیز دگر گشته بود/بید باشد
-
اخو/اهه/ هه/است/هست در پارسی هخامنشی هه / اها بوده
خود واژه ذهن در اوستایی و سانسکریت امده
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.
نهاَن
واژه نهان
معادل ابجد 106
تعداد حروف 4
تلفظ na ( e ) hān
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت فاعلی ) [پهلوی: nihān]
مختصات ( نِ ) [ په . ]
آواشناسی nahAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 106
تعداد حروف 4
تلفظ na ( e ) hān
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت فاعلی ) [پهلوی: nihān]
مختصات ( نِ ) [ په . ]
آواشناسی nahAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
نا پیدا
بررسیِ واژگانِ " نهان، نیهان، نیهانیگ":
در زبانِ پارسی میانه - پهلوی واژه یِ " نیهان" به چمِ "رازداری، پنهان کاری، اختفاء" و واژه یِ " نیهانیگ" به چمِ "سِر، راز، پوشیده، محرمانه، نهانی" بوده است ( پسوندِ - یگ پسوندی صفت ساز است ) .
... [مشاهده متن کامل]
تکواژهایِ "نیهان" چنین هست:
1 - پیشوندِ " نی":
پیشوندِ " نی" در زبانهایِ اوستایی، پهلوی و سانسکریت به چمِ " پایین، زیر، به پایین، به زیر" بوده است که در پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " نِ" درآمده است؛بمانندِ " نِشیب، نِهُفتَن، نِگون، نِشستَن و . . . "
2 - "هان":
همانگونه که از فرتورِ زیر پیداست، از آنجایی که دگرگونیِ آواییِ "ک/خ/ه" در زبانهای ایرانی بسیار رواگمند ( =رایج ) بوده است، می توان دریافت که"هان" در واژگانِ " نهان، نیهان، نیهانیگ" با "خَن" یا " khan" در زبانهایِ اوستایی - سانسکریت و "کَن، کندن" در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی همریشه است. "خَن" را در واژه یِ " خَندگ/خندَق" نیز داریم. "خَن" یا " khan" در زبانهای اوستایی - سانسکریت به چمِ " زیرخاک کردن، دَفن کردن" بوده است.
جدای از اینکه شیوه یِ واگویشِ ( =تلفظِ ) "khan" در سانسکریت به چه صورت بوده است، "khan" و " هان" به یکدیگر ترادیس پذیر هستند:
1 - چنانچه شیوه یِ واگویشِ "khan"، " خَنxan" بوده باشد، دگرگونیِ آواییِ ( خ/ه ) در زبانهایِ آریایی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
2 - چنانچه شیوه یِ واگویشِ " khan"، " کهَن" بوده باشد، در این صورت زدایشِ آواییِ "ک" در زبانهایِ اوستایی - سانسکریت در پیوند با زبانِ پارسی نیز بسی دیده شده است ( یعنی " کهَن" به "هَن/هان" ) .
واژه یِ " نهان" و " نهفتن/نهُمبیدَن" در چهار فِتاد ( =مورد ) با یکدیگر همانندی دارند:
1 - هم " نهان" و هم " نهفتن/نهُمبیدن" از پیشوندِ " نِ/نی" بهره گرفته اند.
2 - "هان" در "نهان" با " خَن/خان" و در مقابل "هُمب" در " نِهُمبیدن" با " خومب" در اوستایی همریشه هست ( یعنی دگرگونیِ آواییِ "خ/ه" در هر دو روی داده است ) .
3 - "خَن یا khan" به چمِ " زیرخاک کردن، دفن کردن" بوده است و " خومب" نیز در اوستایی به چمِ " زیر زمین نهادن، پوشاندن" بوده است.
4 - هم "نهان" و هم "نهفته/نهفتن" در گذر زمان معنایِ " راز، رازداری، سِر، محرمانگی" نیز به خود گرفته اند.
( برایِ بررسیِ بیشتر به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "نهفتن" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد1:
می توان به آسانی کارواژه یِ " نهاندن/نهانیدن" را پی گرفت و واژگانی همچون " نهانِش، نهانیده و. . . " را از آن واخَنید ( =استخراج کرد ) ؛ برای نمونه: hiding = نهانِش
پیشنهاد2:
می توان پیشوندِ " نِ" را از " نهان" جدا ساخت و پیشوندهایِ دیگری همچون"فَر، دَر، بَر، پَر و . . . " را با واژگانِ " هان، هانیدن" همراه ساخت تا نوواژگانی در معناهایِ دیگر پدید آید.
پیشنهاد3:
"نهان" و "نهانیدن" درست بمانندِ " نهفتن/نهُمبیدن" به فراوانی می توانند در دانشِ رایانه و مزداهی ( ریاضی ) بکار آیند بویژه در جاهایی که سخن از "رمزگذاری، رمزنگاری، رمزگشایی" در میان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته یِ بسیار مهَند ( =مهم ) :
آیا "هان" در "نهان" با "هان" در "بهانه" از یک ریشه هستند؟
"بهانه" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی، " ویهانَگ" بوده است که تکواژهایِ آن چنین هستند:
( وی. هان. َگ )
از دیدِ من، "هان" در دو واژه یِ "نهان" و "بهانه" یکی و همریشه هستند و آنرا در زیر واژه یِ "بهانه" نشان خواهم داد ( به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "بهانه" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویبرگِ 59 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی"
2 - رویبرگهایِ 412 و 413 از نبیگِ "فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
3 - رویبرگِ 539 از نبیگِ " فرهنگ سنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم
در زبانِ پارسی میانه - پهلوی واژه یِ " نیهان" به چمِ "رازداری، پنهان کاری، اختفاء" و واژه یِ " نیهانیگ" به چمِ "سِر، راز، پوشیده، محرمانه، نهانی" بوده است ( پسوندِ - یگ پسوندی صفت ساز است ) .
... [مشاهده متن کامل]
تکواژهایِ "نیهان" چنین هست:
1 - پیشوندِ " نی":
پیشوندِ " نی" در زبانهایِ اوستایی، پهلوی و سانسکریت به چمِ " پایین، زیر، به پایین، به زیر" بوده است که در پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " نِ" درآمده است؛بمانندِ " نِشیب، نِهُفتَن، نِگون، نِشستَن و . . . "
2 - "هان":
همانگونه که از فرتورِ زیر پیداست، از آنجایی که دگرگونیِ آواییِ "ک/خ/ه" در زبانهای ایرانی بسیار رواگمند ( =رایج ) بوده است، می توان دریافت که"هان" در واژگانِ " نهان، نیهان، نیهانیگ" با "خَن" یا " khan" در زبانهایِ اوستایی - سانسکریت و "کَن، کندن" در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی همریشه است. "خَن" را در واژه یِ " خَندگ/خندَق" نیز داریم. "خَن" یا " khan" در زبانهای اوستایی - سانسکریت به چمِ " زیرخاک کردن، دَفن کردن" بوده است.
جدای از اینکه شیوه یِ واگویشِ ( =تلفظِ ) "khan" در سانسکریت به چه صورت بوده است، "khan" و " هان" به یکدیگر ترادیس پذیر هستند:
1 - چنانچه شیوه یِ واگویشِ "khan"، " خَنxan" بوده باشد، دگرگونیِ آواییِ ( خ/ه ) در زبانهایِ آریایی رواگمند ( =رایج ) بوده است.
2 - چنانچه شیوه یِ واگویشِ " khan"، " کهَن" بوده باشد، در این صورت زدایشِ آواییِ "ک" در زبانهایِ اوستایی - سانسکریت در پیوند با زبانِ پارسی نیز بسی دیده شده است ( یعنی " کهَن" به "هَن/هان" ) .
واژه یِ " نهان" و " نهفتن/نهُمبیدَن" در چهار فِتاد ( =مورد ) با یکدیگر همانندی دارند:
1 - هم " نهان" و هم " نهفتن/نهُمبیدن" از پیشوندِ " نِ/نی" بهره گرفته اند.
2 - "هان" در "نهان" با " خَن/خان" و در مقابل "هُمب" در " نِهُمبیدن" با " خومب" در اوستایی همریشه هست ( یعنی دگرگونیِ آواییِ "خ/ه" در هر دو روی داده است ) .
3 - "خَن یا khan" به چمِ " زیرخاک کردن، دفن کردن" بوده است و " خومب" نیز در اوستایی به چمِ " زیر زمین نهادن، پوشاندن" بوده است.
4 - هم "نهان" و هم "نهفته/نهفتن" در گذر زمان معنایِ " راز، رازداری، سِر، محرمانگی" نیز به خود گرفته اند.
( برایِ بررسیِ بیشتر به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "نهفتن" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد1:
می توان به آسانی کارواژه یِ " نهاندن/نهانیدن" را پی گرفت و واژگانی همچون " نهانِش، نهانیده و. . . " را از آن واخَنید ( =استخراج کرد ) ؛ برای نمونه: hiding = نهانِش
پیشنهاد2:
می توان پیشوندِ " نِ" را از " نهان" جدا ساخت و پیشوندهایِ دیگری همچون"فَر، دَر، بَر، پَر و . . . " را با واژگانِ " هان، هانیدن" همراه ساخت تا نوواژگانی در معناهایِ دیگر پدید آید.
پیشنهاد3:
"نهان" و "نهانیدن" درست بمانندِ " نهفتن/نهُمبیدن" به فراوانی می توانند در دانشِ رایانه و مزداهی ( ریاضی ) بکار آیند بویژه در جاهایی که سخن از "رمزگذاری، رمزنگاری، رمزگشایی" در میان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته یِ بسیار مهَند ( =مهم ) :
آیا "هان" در "نهان" با "هان" در "بهانه" از یک ریشه هستند؟
"بهانه" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی، " ویهانَگ" بوده است که تکواژهایِ آن چنین هستند:
( وی. هان. َگ )
از دیدِ من، "هان" در دو واژه یِ "نهان" و "بهانه" یکی و همریشه هستند و آنرا در زیر واژه یِ "بهانه" نشان خواهم داد ( به پی نوشتِ اینجانب در زیرواژه یِ "بهانه" در همین تارنما مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویبرگِ 59 از نبیگِ " فرهنگنامه کوچک پهلوی"
2 - رویبرگهایِ 412 و 413 از نبیگِ "فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
3 - رویبرگِ 539 از نبیگِ " فرهنگ سنسکریت - فارسی" - پوشینه یکم
نهان : پوشیده ، مخفی ، راز ، سِر
معنی نهان اشکار
مخالف نهان پنهان
مخالف نهان پنهان
مخالف =آشکار معنی =پنهان غایم غیب
به نظرم مخالف نهان یا همان متضاد پیدا شدن هم میشه
پنهان ، مخفی ، نا آشکار
نهان : پوشیده ، پنهان ، مخفی ، باطن ، ضمیر ، باطن ، درون ، قلب
نهان به مجاز یعنی دل ، قلب . ناپیدا .
نهان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی نهان می نویسد : ( ( نهان در پهلوی نیز " نهان" بوده است؛ ن در آن پیشاونی است که فرود را باز می نماید؛ این پیشاوند را در واژه هایی دیگر نیز چون: نهادن، نشستن، نگریستن، نگاه، و نیا باز می یابیم. ستاک واژه از دانه dāna در اوستایی به معنی آوند و محفظه برآمده است که چونان پساوندی گنجایی ( ظرفیت ) در ریخت دان، در واژه هایی چون نمکدان و شکر دان و چایدان بازمانده است؛بر این پایه، معنای بنیادین و نخستین" نهان" آن چیزی است که در درون آوندی یا محفظه ای نهاد شده است و از این روی، فرادید نمی آید. ) )
... [مشاهده متن کامل]
تویی کردهٔ کردگار جهان
ندانی همی آشکار و نهان
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 186 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی نهان می نویسد : ( ( نهان در پهلوی نیز " نهان" بوده است؛ ن در آن پیشاونی است که فرود را باز می نماید؛ این پیشاوند را در واژه هایی دیگر نیز چون: نهادن، نشستن، نگریستن، نگاه، و نیا باز می یابیم. ستاک واژه از دانه dāna در اوستایی به معنی آوند و محفظه برآمده است که چونان پساوندی گنجایی ( ظرفیت ) در ریخت دان، در واژه هایی چون نمکدان و شکر دان و چایدان بازمانده است؛بر این پایه، معنای بنیادین و نخستین" نهان" آن چیزی است که در درون آوندی یا محفظه ای نهاد شده است و از این روی، فرادید نمی آید. ) )
... [مشاهده متن کامل]
تویی کردهٔ کردگار جهان
ندانی همی آشکار و نهان
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 186 )
نهان : /na ( e ) hān/ نهان 1 - پنهان، مخفی؛ 2 - ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه؛ 3 - ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی؛ 4 - ( در قدیم ) پنهان از نظرها، غایب؛ 5 - ناشناخته، ناشناس؛ 6 - ( در قدیم ) ( به مجاز
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
) باطن، ضمیر؛ 7 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) دل، قلب. اسم نهان برای نامگذاری دخترمورد تاییدثبت احوال است .
این کلمه به معنی یک معناس و اون معنا همون پنهان هستش. . .
اما خب در فرهنگ لغت دهخدا معنی هایی دیگه ای به این کلمه داده شده که درون شعر ها استفاده میشن. .
اما خب در فرهنگ لغت دهخدا معنی هایی دیگه ای به این کلمه داده شده که درون شعر ها استفاده میشن. .
پنهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)