نهاریدن. [ ن ِ دَ ] ( مص ) ترسیدن. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). بترسیدن از چیزی یا از کسی. ( اوبهی ). ترسیدن. واهمه کردن. ( برهان قاطع ) :
زلف گوئی ز لب نهاریده ست
به گله سوی چشم رفتستی.
بخاری ( از رشیدی ).
|| گداختن و کاستن بدن. ( برهان قاطع ). ظاهراً مصحف نهازیدن است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || اتلاف کردن. بیجا خرج کردن. ( ناظم الاطباء ).