نه رد:چراگاه دست نخورده، مرتعی که گوسفند در آن نبرده اند سبزه زار چرانده نشده.
نمونه:گوسفند رابه نه رد رها کرده است. ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۱۴ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:گوسفند رابه نه رد رها کرده است. ( کلیدر، ج۶، ص۱۷۱۴ )
محمدجعفر نقوی
نَه رَد/ narăd : علفزاری که چرانده نشده باشد، رد بر آن نیفتاده باشد.
زبانزد:
به بهانه ی مال دزدی، بابت شکایت صاحب نَه رَد، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
زبانزد:
به بهانه ی مال دزدی، بابت شکایت صاحب نَه رَد، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی