نه دیر

لغت نامه دهخدا

نه دیر. [ ن َ ] ( ق مرکب ) زود. بزودی :
من این لشکرم را یکایک نه دیر
کنم یکسر از گنج و دینار سیر.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

زود ٠ بزودی

پیشنهاد کاربران

نه دیر ؛ زود. به سرعت. نه با فاصله بسیار. نه در زمانی طولانی. بفاصله کم از زمان :
هر گلی پژمرده گردد زو نه دیر
مرگ بفشارد همه در زیر غن.
رودکی.
من این لشکرم را یکایک نه دیر
کنم یکسر از گنج و دینار سیر.
فردوسی.
تا نه بس روزگار: بزودی، در مدتی کوتاه، نظیرِ " نه دیر"
( ( تا نه بس روزگار خواهی دید
هم سپه مرده هم سپهسالار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۳. )

بپرس