بکوشم که ننگی نگردم به کار
به نزدیک آن نامور شهریار.
فردوسی.
بدو گفت بیژن مرا زین سخن به پیش جهاندار ننگی مکن.
فردوسی.
بدو گفت رهام کای تاجوربدین کار ننگی مگردان گهر.
فردوسی.
اگر کند بودی گشاد برم از این زخم ننگی شدی گوهرم.
فردوسی.
فرومایه را دور دار از برت مکن آنکه ننگی شود گوهرت.
اسدی.