نن

لغت نامه دهخدا

نن. [ ن َن ن ] ( ع ص ) موی سست. ( منتهی الارب ). موی ضعیف. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ).

نن. [ ن ُ ] ( اِ ) نون. حرفی است از حروف تهجی. ( آنندراج ). رجوع به نون و «ن » شود.

فرهنگ فارسی

حرفی سوار بر خودش
نون حرفی است از حروف تهجی .
( ن ن ) ۱ - چون بر سر مصدر فعل ماضی حال و مستقبل در آید آنها را منفی سازد : نرفتن نرفت نرود نخواهد رفت . ۲ - گاه بر سر فعل امردر آید و نهی سازد نرو ( مرو ) نکن ( مکن ) . ن.پیشوند فعلی که بر سر افعال در آید بمعنی فرود پایین :نپشتن ( نوشتن ) نشستن نهادن نهفتن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲۴۱(بار)

پیشنهاد کاربران

در گویش تاتی ( نِن ) به نون، نان گقته میشود.
ساکت شو. حرف نزن . کم حرف بزن

بپرس