نمیه
لغت نامه دهخدا
نمیة. [ ن ُم ْ می ی َ ] ( ع اِ ) فاخته. ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). فاخته ماده. ( ناظم الاطباء ). || طبیعت. ( المنجد ) ( متن اللغة ). || واحد نُمّی است. رجوع به «نُمّی » شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید