نمیمت
لغت نامه دهخدا
نمیمة. [ ن َ م َ ] ( ع مص ) نَم . نمیم. ( اقرب الموارد ). سخن چینی کردن. ( زوزنی ). || ( اِمص ) سخن چینی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). ج ، نمیم ، نمائم. || ( اِ ) آواز ترکش . ( منتهی الارب ). || آواز کتابت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || آواز کلام نرم. ( منتهی الارب ). وسواس همس الکلام. || حرکت. نمیم. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید