مترادف نمکی: شور، نمکدار،
نمک سود، نمکین
متضاد نمکی: بی نمک
معنی انگلیسی:
saline, salt, salty
لغت نامه دهخدا
نمکی. [ ن َ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به نمک. || نمک فروش. || نمک زده. نمک دار. || ملیح. باملاحت. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به نمک : ۱- نمک زده نمکدار. ۲- با ملاحتملیح ( بیشتر در مورد زنان و دختران و کودکان بکار رود ).
فرهنگ عمید
۱. بانمک، نمک دار: غذای نمکی.
۲. (صفت نسبی ) [عامیانه، مجاز] ملیح، زیبا.
واژه نامه بختیاریکا
( نَم کی (نَمکینَک) ) نم+کی ( +نک )
مترادف ها
salty (صفت)
شور، نمکین، نمکی