نمکسار. [ ن َ م َ ] ( اِ مرکب ) نمک زار. کان و معدن نمک. ( ناظم الاطباء ). مَلاّحة. ( یادداشت مؤلف ) : دل ستم کش عاشق همیشه در کار است ز شوربختی خود عامل نمکساراست.سراج ( از آنندراج ).
( اسم ) نمکزار : سگ نفس تو اندر زندگانی برونست از نمکسار معانی . ( اسرارنامه عطار.چا.دکترگوهرین ص ۷۶ )