نمک شناس


مترادف نمک شناس: حق شناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر، قدردان، قدرشناس، ممنون

متضاد نمک شناس: ناسپاس، نمک نشناس

معنی انگلیسی:
grateful, loyal

لغت نامه دهخدا

نمک شناس. [ ن َ م َ ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکه حق نمک بشناسد. مقابل حق نمک ناشناس. ( آنندراج ). باوفا. وفادار. سپاس گزار. ( ناظم الاطباء ). کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند. حق شناس. ( فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس .

فرهنگ معین

( ~. ش ) (ص فا. ) سپاس گزار، وفادار.

فرهنگ عمید

۱. کسی که قدر نان ونمکی را که از دیگران خورده بداند.
۲. وفادار.
۳. سپاسگزار.

مترادف ها

grateful (صفت)
قدردان، سپاسگزار، ممنون، حق شناس، متشکر، نمک شناس

پیشنهاد کاربران

بپرس