نمک ریختن

لغت نامه دهخدا

نمک ریختن. [ ن َ م َ ت َ ] ( مص مرکب ) نمک پاشیدن.نمک بر چیزی افشاندن. در غذا نمک کردن :
به کام باده کشان تا حلاوتی بخشد
ز خنده تو نمک بر کباب خواهم ریخت.
علی خراسانی ( از آنندراج ).
|| در تداول ، کنایه از بی مزگی کردن. مزاح و شوخی خارج از ادب کردن.

فرهنگ فارسی

نمک پاشیدن ٠ نمک بر چیزی افشاندن ٠ در غذا نمک کردن ٠ یا در تداول : کنایه از بی مزگی کردن ٠ مزاح و شوخی خارج از ادب کردن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس