نمک بحرام

/namakbeharAm/

مترادف نمک بحرام: حق نشناس، خائن، خیانت پیشه، کفور، ناسپاس، نمک نشناس

متضاد نمک بحرام: حق شناس، نمک شناس

فرهنگ فارسی

ناسپاس نمک نشناس .

مترادف ها

ungrateful (صفت)
ناسپاس، ناخوش آیند، حق ناشناس، نمک بحرام

فارسی به عربی

ناکر الجمیل

پیشنهاد کاربران

نان کور. ( ص مرکب ) حرام نمک. ( از برهان قاطع ) نمک بحرام. حق نشناس. ( ناظم الاطباء ) . ناسپاس. حق ناشناس.
- نان کور و آب کور ؛ ناسپاس. ( امثال و حکم ) .
|| مردم خسیس و بخیل و ممسک و دون همت. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . مرد لئیم و خسیس که گوئی هرگز نان را ندیده است. ( فرهنگ نظام ) ( از فرهنگ رشیدی ) . خسیس و بخیل و دون همت که نان آن را کس ندیده باشد. و آن را آب کور نیز گویند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) . که نان رسان نیست. که از نان دادن مضایقه دارد. لئیم.
...
[مشاهده متن کامل]

- امثال :
نانکور شنیده بودیم آب کور ندیده بودیم :
به مجلس تو رهی را شکایتی است شگرف
که سال ْ سفله پدید آمد و زمان ْ نان کور.
ناصرخسرو ( از فرهنگ نظام ) .
ز بس نان کور و کم سفره است دنیای دنی گوئی
بجای حمد تکبیر فنا خواندند بر خوانش.
ابراهیم ادهم ( از فرهنگ نظام ) .

گربه روی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] ( ص مرکب ) ناسپاس : جز بمادندر نماند این جهان گربه روی با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا. رودکی .

بپرس