be a good / typical / classic / obvious etc example �مثال خوب/ معمول/ کلاسیک/ بارز/. . . . . �
Example: Her case is a classic example of this kind of problem.
مورد او نمونه کلاسیکی از این نوع بیماری است.
مورد او نمونه کلاسیکی از این نوع بیماری است.
نمونه ی بارز: نمونه ای روشن، نمونه ی آشکار، نمونه ی واضح - یک مورد مناسب مثال زدنی