نموم

لغت نامه دهخدا

نموم. [ ن َ ] ( ع ص ) سخن چین. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ). بسیار غمازی کننده. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نمام. منم. ( متن اللغة ). نام. ( اقرب الموارد ). خبرکش. دوبه هم زن. ( یادداشت مؤلف ). || ورغلاننده و آراینده سخن را به دروغ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی قبلی شود.

فرهنگ فارسی

سخن چین ٠ بسیار غمازی کننده ٠ نمام ٠ منم ٠ نام ٠ یا ور غلاننده و آراینده سخن را به دروغ ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس