نموده

/nemude/

معنی انگلیسی:
exhibition

لغت نامه دهخدا

نموده. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / دِ ] ( ن مف ) نشان داده شده. ارائه کرده شده. || واضح کرده. آشکارکرده. ( فرهنگ فارسی معین ). هویداکرده شده. ظاهرکرده شده. پدیدآمده. ( ناظم الاطباء ). || جلوه کرده. ظاهرشده. ( فرهنگ فارسی معین ). || کرده. ( ناظم الاطباء ). انجام داده. عمل کرده. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) نموذج. ( تاج العروس ). نمونه. ( رشیدی ) ( جهانگیری ). انموذج. مسطوره. نمودار. ( یادداشت مؤلف ) :
بنمود خسروان جهان را نموده ای
تیغ علاء دولت و دین خسرو جهان.
مسعودسعد.
و مقابله آن است که به هر دو سو نگریم ، اگر آنجا چیزها بود از یک گونه ، کمترین بفکنیم وز آنک بیشتر است همچندان نیز بفکنیم و نموده او مثلاً به یک سو صدودوازده درم است و به دیگر سو سیزده ستیر آهن و دوازده درم. ( التفهیم از فرهنگ فارسی معین ). از این قدر نگزیرد که بیتی دو بیان کنم که اندکی دلیل بسیاری باشد و مشتی نموده خرواری. ( گلستان ). || شاهد. مثال. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شواهد ذیل معنی قبلی شود.

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) نشان داده ارائه کرده ۲- واضح کرده آشکارکرده .۳ - انجام داده عمل کرده .۴- جلوهکرده ظاهرشده . ۵ - ( اسم ) نمونهشاهدمثالانموذج : مقابله آنست که بهر دوسو نگریم .اگر آنجا چیزهابود از یک گونه کمترین بفکنیم و نموده او مثلا بیک سو صد و دوازده درم است و بدیگر سو سیزده ستیر آهن و دوازده درم ...

فرهنگ معین

(نُ دِ ) (ص مف . ) ۱ - نشان داده . ۲ - آشکار کرده ، فاش شده .

پیشنهاد کاربران

به نظرم ننمودههام یعنی پیاغم
نشان داده، ارائه کرده، آشکار کرده

بپرس