نمق

لغت نامه دهخدا

نمق. [ ن َ ] ( ع مص ) طپانچه زدن بر چشم کسی. ( از منتهی الارب ). لطمه زدن بر چشم کسی. ( از اقرب الموارد ). || نبشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). نوشتن نامه را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نقش و نگار کردن کتاب و نامه را، و هو نمیق. ( از متن اللغة ).

نمق. [ ن َ م َ ] ( ع اِ ) نمق الطریق ؛ میانه راه و معظم آن. ( منتهی الارب ). متن و وسط راه. ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

طپانچه زدن بر چشم کسی لطمه زدن بر چشم کسی ٠ یا نبشتن ٠ یا نقش و نگار کردن کتاب و نامه را و هو نمیق ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس