نمص

لغت نامه دهخدا

نمص. [ ن َ ] ( ع مص ) موی برچیدن. ( منتهی الارب ). مو چیدن. ( غیاث اللغات ). موی به رشته از روی برکندن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). برکندن موی را. ( از ناظم الاطباء ). نتف. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). بند انداختن. هفه کردن.

نمص. [ ن َ م َ ] ( ع اِمص ) باریکی و تنکی موی چنانچه پر ریزه زرد چوزه ماند. ( منتهی الارب ). رقیق و کم پشت و ظریف و باریک بودن موی . ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || کمی موی. ( منتهی الارب ). تنکی و کمی موی. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) پر کوتاه ریزه. ( منتهی الارب ). پرهای کوتاه. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). موی ریزه شبیه به پرز و موهای نرم و نازک شبیه به پرهای زرد چوزه مرغ. || موهای نرم و باریک ابرو. ( ناظم الاطباء ). || گیاهی است که از آن طبق ها و سرپوش ها سازند. نِمْص. ( منتهی الارب ). و رجوع به اقرب الموارد شود.

نمص. [ ن ُ م ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نُماص. رجوع به نُماص شود.

نمص. [ ن ِ ] ( ع اِ ) گیاهی است که از آن طبق ها و سرپوش ها سازند. نَمَص. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نَمَص شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس