نمدپوش

لغت نامه دهخدا

نمدپوش. [ ن َ م َ ] ( نف مرکب ) آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد :
نمدپوشی آمد به جنگش فراز
جوانی جهان سوز و پیکارساز.
سعدی.
تو کآهن به ناوک بدوزی و تیر
نمدپوش را چون فتادی اسیر.
سعدی.
|| پشمینه پوش. ( ناظم الاطباء ). درویشی که نمد به تن کند. ( فرهنگ فارسی معین ). کنایه از قلندر و درویش :
چون یار جفاپیشه نمدمال بود
ما پیر نمدپوش و قلندر باشیم.
( مجمعالاصناف ، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه نمد پوشد : آن جوان نمد پوش ...سر عیارانست ... ۲ - درویشی که نمدبتن کند : چون یار جفا پیشه نمد مال بود ما پیر نمد پوش و قلندر باشیم . ( مجمع الاصناف .نسخه نفیسی متعلق بکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران )

فرهنگ عمید

آن که جامه از جنس نمد بر تن کند.

جدول کلمات

لبدی

پیشنهاد کاربران

بپرس