نمایندگی کردن

مترادف ها

represent (فعل)
نمایش دادن، نشان دادن، وانمود کردن، بیان کردن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نماینده بودن

depute (فعل)
سپردن، نمایندگی دادن به، نمایندگی کردن

deputize (فعل)
نمایندگی دادن، نمایندگی کردن، نیابت کردن

فارسی به عربی

اوفد , مثل

پیشنهاد کاربران

بپرس