نمایان شدن


معنی انگلیسی:
emerge, visualize, debouch

لغت نامه دهخدا

نمایان شدن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ظاهر شدن. به نظر درآمدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آشکار شدن. نموده شدن. ( ناظم الاطباء ). پیدا شدن. طالعشدن. ظهور. بروز. طلوع. پیدایش. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ظاهر شدن آشکار گشتن .

واژه نامه بختیاریکا

کَندِن

مترادف ها

peer (فعل)
برابر کردن، بدرجه اشرافی رسیدن، بدقت نگریستن، نمایان شدن، بنظر رسیدن، هم درجه کردن، برابر بودن با

پیشنهاد کاربران

هویدا گَشتن
آشکار گَشتن
تجلی
نمایان شدن به معنی ظاهر شدن هست ودر جدول جوابش میشه ظهور
مشهود افتادن
نشان دادن
جلوه
تبلور

بپرس