نمازی کنان. [ ن َ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) شستشوکنان : به خون روی دشمن نمازی کنان سنان بر سر موی بازی کنان.نظامی.ابر به باغ آمدبازی کنان جامه خورشید نمازی کنان.نظامی.