لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. مسجد.
۳. محلی در کلیسا یا کاخ مسیحیان که به خواندن دعا اختصاص داده می شود.
دانشنامه آزاد فارسی
نمازخانه (chapel)
در مسیحیت مکانی کوچک یا فرعی برای عبادت، غیر از کلیسای جامع یا کلیسای بخش؛ همچنین کلیسایی پایین تر یا وابسته به کلیسای اصلی بخش، که به طریقی مکمل آن است. این اصطلاح بر یک بنا یا قسمتی از بنا ها یا مؤسسه هایی همچون دانشگاه، دیر، بیمارستان، زندان، یا کاخ نیز اطلاق می شود که برای عبادت یا برگزاری مراسم دینیِ نیمه عمومی ساخته شده باشد. همچنین به تونشستگی درون کلیسا، دربرگیرندۀ محرابی با وقف نامۀ جداگانه نیز گفته می شود.
در مسیحیت مکانی کوچک یا فرعی برای عبادت، غیر از کلیسای جامع یا کلیسای بخش؛ همچنین کلیسایی پایین تر یا وابسته به کلیسای اصلی بخش، که به طریقی مکمل آن است. این اصطلاح بر یک بنا یا قسمتی از بنا ها یا مؤسسه هایی همچون دانشگاه، دیر، بیمارستان، زندان، یا کاخ نیز اطلاق می شود که برای عبادت یا برگزاری مراسم دینیِ نیمه عمومی ساخته شده باشد. همچنین به تونشستگی درون کلیسا، دربرگیرندۀ محرابی با وقف نامۀ جداگانه نیز گفته می شود.
wikijoo: نمازخانه
پیشنهاد کاربران
نمازخانه مکانی ویژهٔ عبادت در بعضی از اماکن عمومی است.
• اطاقی مخصوص خواندن نماز در خانه مسلمانان. جایی که در آن نماز خوانند.
• کلیسای ترسایان، معبد مسیحیان. محلی در کلیسا یا کاخ مسیحیان که برای خواندن دعا اختصاص دهند.
• کنشت، کنیسه.
• اطاقی مخصوص خواندن نماز در خانه مسلمانان. جایی که در آن نماز خوانند.
• کلیسای ترسایان، معبد مسیحیان. محلی در کلیسا یا کاخ مسیحیان که برای خواندن دعا اختصاص دهند.
• کنشت، کنیسه.
خلوتخانه. [ خ َل ْ وَ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) نمازخانه. ( ناظم الاطباء ) . محل عبادت و عزلت از خلق. جائی که در آن عزلت گیرند برای عبادت :
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز
کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
بایزید بسطامی شبی در خلوتخانه مکاشفات کمند رابر کنگره کبریای او درانداخت. ( مجالس سعدی - مجلس 3 ) . کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بود بنشست. ( تاریخ قم ) . || اوطاق زن. || اطاق مخصوص. ( ناظم الاطباء ) . || محل خالی از اغیار. محل متعلق به خویشان و محرمان که دیگران و نامحرمان را حق ورود بدان نیست :
بعذری کآن قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوتخانه شاه.
نظامی.
هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی
به خلوتخانه ای ماند که اندر بوستانستی.
سعدی ( بدایع چ مصفا ص 577 ) .
رجوع به خلوت شود.
خیز خاقانی ز کنج فقر خلوتخانه ساز
کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان.
... [مشاهده متن کامل]
خاقانی.
بایزید بسطامی شبی در خلوتخانه مکاشفات کمند رابر کنگره کبریای او درانداخت. ( مجالس سعدی - مجلس 3 ) . کیخسرو در خلوتخانه ای که از برای عبادت و طاعت جهت او ساخته بود بنشست. ( تاریخ قم ) . || اوطاق زن. || اطاق مخصوص. ( ناظم الاطباء ) . || محل خالی از اغیار. محل متعلق به خویشان و محرمان که دیگران و نامحرمان را حق ورود بدان نیست :
بعذری کآن قبول افتاد در راه
برون آمد ز خلوتخانه شاه.
نظامی.
هر آن دل را که پنهانی قرینی هست روحانی
به خلوتخانه ای ماند که اندر بوستانستی.
سعدی ( بدایع چ مصفا ص 577 ) .
رجوع به خلوت شود.
نماژسرا، نماژگاه
مصلی