نم زده. [ ن َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مرطوب. که قطرات آب یا باران بر آن نشسته باشد. آب زده : رویش از خاک چو برداشتم از خوی شده بود لاله برگش چو گل نم زده در وقت سحر.
سنائی.
|| آب پاشیده. آب پاشیده شده : راه چون رفته گشت و نم زده شد همه راه از بتان چو بتکده شد.
نظامی.
فرهنگ فارسی
مرطوب . که قطرات آب یا باران بر آن نشسته باشد . آب زده . یا آب پاشیده . آب پاشیده شده .