نم دادن. [ ن َ دَ ] ( مص مرکب ) آب کم دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). مرطوب کردن. خیس کردن : سخن را به نم کن به دانش که خاک نیامد به هم تا ندادیش نم.ناصرخسرو.
( مصدر ) آب کم دادن : نمیکنم گله ای لیک ابر رحمت دوست بکشته زار( بکشت زار ) جگرتشنگان ندادنمی . ( حافظ )