نقیصه
/naqise/
مترادف نقیصه: کاستی، کمی، علت، عیب، نقص، نقصان
برابر پارسی: کاستی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
نقیصه. [ ن َ ص َ / ص ِ ] ( از ع ، اِ ) نقیصة. عیب. منقصت. آهو. کم بود. کماسی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نقیصة شود. || بهتان. ( ناظم الاطباء ).
- نقیصه گفتن ؛ بهتان گفتن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) نقص عیب خوی بد جمع : نقائص ( نقایص ) .
سخن چینی . سخن چینی در میان مردم . وقیعه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
🇮🇷 همتای پارسی: کاستناکی 🇮🇷
نقص، عیب، نقصان ، کاستی