نقیصه

/naqise/

مترادف نقیصه: کاستی، کمی، علت، عیب، نقص، نقصان

برابر پارسی: کاستی

معنی انگلیسی:
defect or deficiency, lacuna, flaw

لغت نامه دهخدا

( نقیصة ) نقیصة. [ ن َ ص َ ] ( ع اِ ) سخن چینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سخن چینی در میان مردم. ( ناظم الاطباء ). وقیعة. ( از اقرب الموارد ). || عیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || خوی زشت یا سست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خصلت بد و سست و زشت خوئی. ( ناظم الاطباء ). خصلة دنیئة و ضعیفة. ( از اقرب الموارد ). خصلتی پست در آدمی. ( یادداشت مؤلف ). ج ، نقائص.
نقیصه. [ ن َ ص َ / ص ِ ] ( از ع ، اِ ) نقیصة. عیب. منقصت. آهو. کم بود. کماسی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نقیصة شود. || بهتان. ( ناظم الاطباء ).
- نقیصه گفتن ؛ بهتان گفتن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

عیب، خصلت بد، خوی وعادت زشت، نقائص جمع
( اسم ) نقص عیب خوی بد جمع : نقائص ( نقایص ) .
سخن چینی . سخن چینی در میان مردم . وقیعه .

فرهنگ معین

(نَ ص ) [ ع . نقیصة ] (اِ. ) عیب ، کاستی . ج . نقایص .

فرهنگ عمید

خوی و عادت زشت، خصلت بد، عیب.

جدول کلمات

عیب

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پارسی: کاستناکی 🇮🇷
نقص، عیب، نقصان ، کاستی

بپرس