نقیص

لغت نامه دهخدا

نقیص. [ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) آب شیرین و خوش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آب شیرین و گوارا. ( ناظم الاطباء ). آب عذب. ( از اقرب الموارد ). || هرچیزی پاکیزه که بوی خوش داشته باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ناقص و ناتمام. || معیوب. شخص نقیص ؛ شخص عیب دار. || مجرم. گناهکار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

آب شیرین و خوش . آب شیرین و گوارا . یا هر چیزی پاکیزه که بوی خوش داشته باشد .

پیشنهاد کاربران

بپرس