[ویکی الکتاب] معنی نَقِیباً: سرپرست - کسی که از قومی آمار میگیرد ، و احوال آن قوم را پی گیری مینماید
ریشه کلمه:
نقب (۳ بار)
«نقیب» در اصل، از مادّه «نقب» (بر وزن نقد) به معنای روزنه های وسیع، مخصوصاً راه های زیرزمینی می باشد، و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت «نقیب» می گویند که: از اسرار جمعیّت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده.
و گاهی «نقیب» به کسی گفته می شود که: رئیس جمعیت نیست و تنها معرِّف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص، عنوان «مناقب» اطلاق می شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت.
بعضی از مفسران «نقیب» در آیه فوق را تنها به معنای آگاه و مطلع از اسرار گرفته اند.
سوراخ کردن. راغب گوید: نقب در دیوار و پوست مانند ثقب (سوراخ کردن) است در چوب. . یعنی نتوانستند از آن سد بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند طبرسی آن را سوراخ وسیع و نیز راهی که در کوه است گفته است. * تَنْقیب: به معنی سیر کردن و راه رفتن است در مفردات گفته: «نَقَّبَ الْقَوْمُ: سارُوا» طبرسی گوید: تنقیب باز کردن راهی است که صلاحیت رفتن دارد و در شعر امرؤالقیس به معنی مسافرت است که گوید: لَقَدْ نَقَّبْتُ فِی الْآفاقِ حَتَّی رَضیتُ مِنَ الْغَنیمَةِ بِالْاِیابِ در آفاق مسافرت کردم تا جائی که غنیمت را در بازگشتن دانستم. ظاهراً مراد از آیه راهها باز کردن است یعنی: چه بسیار قویتر از آنها را که هلاک گرداندیم و آنها در سرزمینها راهها باز کردند (و یا در بلاد مسافرتها کردند) آیا فراری از هلاک داشتند؟ *. نقیب القوم کسی است که از احوال و از وضع قوم مطلع است وضع آنها را جستجو میکند، گویی اسرار آنها را سوراخ کرده و پی میبرد راغب گوید: «اَلنَّقیبُ: اَلْباحِثُ عَنِ الْقَوْمِ وَعَنْ أَحْوالِهِمْ» ظاهرا مراد از آن در آیه سرپرست است نظیر امامان علیهم السلام در امت اسلامی یعنی از بنی اسرائیل پیمان اکید گرفتیم که به دستور دین عمل کنند و در میان آنها دوازده سرپرست و پیشوا برانگیختیم، ظاهراآنها رؤساء اسباط دوازدگانه بنی اسرائیل بودهاند و «بَعَثْنا» نشان میدهد که مأموریشان خدایی بوده است ولی آیه در پیامبر بودنشان صریح نیست زیرا بعث در غیر پیغمبر نیز بکار میرود و به نظر میآید که مروج شریعت تورات بودهاند.
ریشه کلمه:
نقب (۳ بار)
«نقیب» در اصل، از مادّه «نقب» (بر وزن نقد) به معنای روزنه های وسیع، مخصوصاً راه های زیرزمینی می باشد، و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت «نقیب» می گویند که: از اسرار جمعیّت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده.
و گاهی «نقیب» به کسی گفته می شود که: رئیس جمعیت نیست و تنها معرِّف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص، عنوان «مناقب» اطلاق می شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت.
بعضی از مفسران «نقیب» در آیه فوق را تنها به معنای آگاه و مطلع از اسرار گرفته اند.
سوراخ کردن. راغب گوید: نقب در دیوار و پوست مانند ثقب (سوراخ کردن) است در چوب. . یعنی نتوانستند از آن سد بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند طبرسی آن را سوراخ وسیع و نیز راهی که در کوه است گفته است. * تَنْقیب: به معنی سیر کردن و راه رفتن است در مفردات گفته: «نَقَّبَ الْقَوْمُ: سارُوا» طبرسی گوید: تنقیب باز کردن راهی است که صلاحیت رفتن دارد و در شعر امرؤالقیس به معنی مسافرت است که گوید: لَقَدْ نَقَّبْتُ فِی الْآفاقِ حَتَّی رَضیتُ مِنَ الْغَنیمَةِ بِالْاِیابِ در آفاق مسافرت کردم تا جائی که غنیمت را در بازگشتن دانستم. ظاهراً مراد از آیه راهها باز کردن است یعنی: چه بسیار قویتر از آنها را که هلاک گرداندیم و آنها در سرزمینها راهها باز کردند (و یا در بلاد مسافرتها کردند) آیا فراری از هلاک داشتند؟ *. نقیب القوم کسی است که از احوال و از وضع قوم مطلع است وضع آنها را جستجو میکند، گویی اسرار آنها را سوراخ کرده و پی میبرد راغب گوید: «اَلنَّقیبُ: اَلْباحِثُ عَنِ الْقَوْمِ وَعَنْ أَحْوالِهِمْ» ظاهرا مراد از آن در آیه سرپرست است نظیر امامان علیهم السلام در امت اسلامی یعنی از بنی اسرائیل پیمان اکید گرفتیم که به دستور دین عمل کنند و در میان آنها دوازده سرپرست و پیشوا برانگیختیم، ظاهراآنها رؤساء اسباط دوازدگانه بنی اسرائیل بودهاند و «بَعَثْنا» نشان میدهد که مأموریشان خدایی بوده است ولی آیه در پیامبر بودنشان صریح نیست زیرا بعث در غیر پیغمبر نیز بکار میرود و به نظر میآید که مروج شریعت تورات بودهاند.
wikialkb: نَقِیبا