[ویکی فقه] سیره اصحاب ائمه در ثبت عین الفاظ دعا و سجع موزون و نثر روان و شیرین ادعیه نشان دهنده لزوم مراعات الفاظ در ادعیه است. به خاطر از دست رفتن قرائن و تغییر و تحول زبان با مرور زمان، نقل به معنا بعد از دوره تدوین جایز نیست؛ زیرا در اغلب موارد به آن نمی توان اطمینان کرد.اغلب روایات موجود در میان کتب شیعه، نقل به معنا هستند.
نقل به معنا، دعا ، دوره تدوین، عمل اصحاب، حدیث .
جواز نقل به معنا در دعا
از جمله موارد استثنا از عمومات جواز نقل به معنا، ادعیه مأثوره است، به این معنا که آیا در دعایی که از معصوم علیه السلام به طور مطلق یا در موضوع خاصی وارد شده است، می توان تصرفات لفظی کرد؟ یا اینکه باید عین الفاظی را که از دو لب مبارک ایشان خارج شده، نقل کرد؟ مقصود از تصرفات، افزودن چیزی که امام علیه السلام نگفته یا کم کردن چیزی که امام علیه السلام گفته، نیست، بلکه مقصود این است که از الفاظ مترادف استفاده کنیم؛ مثلاً اگر امام علیه السلام در دعای غریق فرمود:(ثبت قلبی علی دینک)، ما بخوانیم:(ثبت فؤادی علی دینک) یا (ثبت فؤادی علی ما نزل برسولک) و امثال آن، از نظر محتوایی همان چیزی است که امام علیه السلام فرموده، اما عین الفاظ او تکرار نشده است. همچنین منظور از نقل به معنا، پرهیز از تکرارهایی که در ادعیه مشاهده می شود، نیست؛ مثلاً اگر امر به ده بار تکرار شده، همان مقدار باید تکرار شود. برخی، دعا را از استثناهای نقل به معنا دانسته اند. تنها مستند این استثنا، ادعای متعبد بودن به الفاظ دعا است. میرزای قمی چنین می نویسد: نعم یتم فی مثل الأدعیة التی اعتبر فیها الألفاظ المخصوصة وطریقتهم فی ذلک غالبا أنهم علیه السلام کانوا یملون علی أصحابهم و هم یکتبون ولذلک ندر الاختلاف فیها بخلاف الاخبار؛ بله، این ادعا در مثل ادعیه که الفاظ مخصوص در آنها معتبر است، جا دارد و روش اهل بیت در اغلب موارد چنین بود که آن بزرگواران ادعیه را بر اصحاب خود املا می کردند و آنان می نویشتند. به همین جهت، اختلاف در ادعیه نادر است، به خلاف اخبار. صاحب معالم گوید: وروی الشیخ هذین الحدیثین بأسناده عن محمد بن یعقوب بالطریقین. وفی جمله من ألفاظ المتنین اختلاف یعجب من مثله ذوو البصائر فإن الاختلاف الذی یقع ویکثر فی متون الأخبار الواردة بمجرد الأحکام ربما کان العذر فیه تسویغ الروایة بالمعنی وعدم انتهاء الاختلاف إلی الحد الذی یحصل به الاضطراب فیه، وأما ما یتضمن نقل الدعوات والأذکار المأثورة فأی عذر للتسامح فیه والتقصیر فی ضبطه؛ با اینکه شیخ این دو روایت را از دو طریق از محمد بن یعقوب نقل کرده، در برخی الفاظ دو متن، اختلاف هایی وجود دارد که اهل فن را به شگفتی وا می دارد؛ زیرا اختلافی که در روایات احکام فراوان رخ می دهد، به سبب جواز نقل به معناست و این جواز تا جایی است که اختلاف موجب اختلال در معنای روایت نشود. اما روایاتی که ادعیه و اذکار را دربر گرفته اند، چه عذری در تسامح و کم توجهی در حفظ عین الفاظ آن است! منظور ایشان، دو روایتی است که مشتمل بر دعایِ هنگامِ ورود به مسجدالحرام است. وی اعتراض می کند که اگر اختلاف در احادیث احکام به خاطر جواز نقل به معناست، چه عذری برای تسامح در حفظ ادعیه وجود دارد؛ یعنی نقل به معنا در ادعیه جایز نیست و نباید در الفاظ آن مسامحه ای صورت گیرد. نکته جالب این است که این دو روایت، ربطی به هم ندارند و کیفیت اعمال توضیح داده شده با همدیگر کاملاً متفاوت اند؛ به گونه ای که در یکی اعمال با رسیدن به باب المسجد شروع می شود و در دیگری با نزدیک شدن به حجرالاسود ! ظاهراً سهوی از جانب صاحب معالم رخ داده که وی این دو را با همدیگر مقایسه کرده است. مشکل این است که مخالفان نقل به معنا در دعا ، توضیح نداده اند که چرا دعا استثنا شده است و مستنداتشان برای تعبد در الفاظ دعا چیست؟ آیا حدیث خاصی هست که بتواند تمام ادله عامی را که ذکر شد و به خودی خود، شامل دعا نیز می شود، تخصیص بزند؟ به همین جهت، در نقد این نظریه بر این نکته تأکید می کنیم تمام ادله ای که برای جواز نقل به معنا ذکر شد، اعم از دلیل عقل ، عقلا و حدیث ، شامل دعا نیز می شود و فقط دلیل اجماع مخدوش است.
ادله جواز نقل به معنا در دعا
...
نقل به معنا، دعا ، دوره تدوین، عمل اصحاب، حدیث .
جواز نقل به معنا در دعا
از جمله موارد استثنا از عمومات جواز نقل به معنا، ادعیه مأثوره است، به این معنا که آیا در دعایی که از معصوم علیه السلام به طور مطلق یا در موضوع خاصی وارد شده است، می توان تصرفات لفظی کرد؟ یا اینکه باید عین الفاظی را که از دو لب مبارک ایشان خارج شده، نقل کرد؟ مقصود از تصرفات، افزودن چیزی که امام علیه السلام نگفته یا کم کردن چیزی که امام علیه السلام گفته، نیست، بلکه مقصود این است که از الفاظ مترادف استفاده کنیم؛ مثلاً اگر امام علیه السلام در دعای غریق فرمود:(ثبت قلبی علی دینک)، ما بخوانیم:(ثبت فؤادی علی دینک) یا (ثبت فؤادی علی ما نزل برسولک) و امثال آن، از نظر محتوایی همان چیزی است که امام علیه السلام فرموده، اما عین الفاظ او تکرار نشده است. همچنین منظور از نقل به معنا، پرهیز از تکرارهایی که در ادعیه مشاهده می شود، نیست؛ مثلاً اگر امر به ده بار تکرار شده، همان مقدار باید تکرار شود. برخی، دعا را از استثناهای نقل به معنا دانسته اند. تنها مستند این استثنا، ادعای متعبد بودن به الفاظ دعا است. میرزای قمی چنین می نویسد: نعم یتم فی مثل الأدعیة التی اعتبر فیها الألفاظ المخصوصة وطریقتهم فی ذلک غالبا أنهم علیه السلام کانوا یملون علی أصحابهم و هم یکتبون ولذلک ندر الاختلاف فیها بخلاف الاخبار؛ بله، این ادعا در مثل ادعیه که الفاظ مخصوص در آنها معتبر است، جا دارد و روش اهل بیت در اغلب موارد چنین بود که آن بزرگواران ادعیه را بر اصحاب خود املا می کردند و آنان می نویشتند. به همین جهت، اختلاف در ادعیه نادر است، به خلاف اخبار. صاحب معالم گوید: وروی الشیخ هذین الحدیثین بأسناده عن محمد بن یعقوب بالطریقین. وفی جمله من ألفاظ المتنین اختلاف یعجب من مثله ذوو البصائر فإن الاختلاف الذی یقع ویکثر فی متون الأخبار الواردة بمجرد الأحکام ربما کان العذر فیه تسویغ الروایة بالمعنی وعدم انتهاء الاختلاف إلی الحد الذی یحصل به الاضطراب فیه، وأما ما یتضمن نقل الدعوات والأذکار المأثورة فأی عذر للتسامح فیه والتقصیر فی ضبطه؛ با اینکه شیخ این دو روایت را از دو طریق از محمد بن یعقوب نقل کرده، در برخی الفاظ دو متن، اختلاف هایی وجود دارد که اهل فن را به شگفتی وا می دارد؛ زیرا اختلافی که در روایات احکام فراوان رخ می دهد، به سبب جواز نقل به معناست و این جواز تا جایی است که اختلاف موجب اختلال در معنای روایت نشود. اما روایاتی که ادعیه و اذکار را دربر گرفته اند، چه عذری در تسامح و کم توجهی در حفظ عین الفاظ آن است! منظور ایشان، دو روایتی است که مشتمل بر دعایِ هنگامِ ورود به مسجدالحرام است. وی اعتراض می کند که اگر اختلاف در احادیث احکام به خاطر جواز نقل به معناست، چه عذری برای تسامح در حفظ ادعیه وجود دارد؛ یعنی نقل به معنا در ادعیه جایز نیست و نباید در الفاظ آن مسامحه ای صورت گیرد. نکته جالب این است که این دو روایت، ربطی به هم ندارند و کیفیت اعمال توضیح داده شده با همدیگر کاملاً متفاوت اند؛ به گونه ای که در یکی اعمال با رسیدن به باب المسجد شروع می شود و در دیگری با نزدیک شدن به حجرالاسود ! ظاهراً سهوی از جانب صاحب معالم رخ داده که وی این دو را با همدیگر مقایسه کرده است. مشکل این است که مخالفان نقل به معنا در دعا ، توضیح نداده اند که چرا دعا استثنا شده است و مستنداتشان برای تعبد در الفاظ دعا چیست؟ آیا حدیث خاصی هست که بتواند تمام ادله عامی را که ذکر شد و به خودی خود، شامل دعا نیز می شود، تخصیص بزند؟ به همین جهت، در نقد این نظریه بر این نکته تأکید می کنیم تمام ادله ای که برای جواز نقل به معنا ذکر شد، اعم از دلیل عقل ، عقلا و حدیث ، شامل دعا نیز می شود و فقط دلیل اجماع مخدوش است.
ادله جواز نقل به معنا در دعا
...
wikifeqh: نقل_به_معنا_در_دعا