نقطه گاه

لغت نامه دهخدا

نقطه گاه. [ ق ُ طَ / طِ ] ( اِ مرکب ) مرکز. محاط. نقطه گه. کنایه از مقصد حاجت و نیاز دیگران :
چنین هفت پرگار بر گرد شاه
در آن دایره شه شده نقطه گاه.
نظامی.
چو پرگار گردون بر آن نقطه گاه
به پای پرستش بپیمود راه.
نظامی.

فرهنگ فارسی

مرکز . محاط . نقطه گه . کنایه از مقصد حاجت و نیاز دیگران .

پیشنهاد کاربران

بپرس