نقطه دار


مترادف نقطه دار: منقوط

متضاد نقطه دار: غیرمنقوط

معنی انگلیسی:
dotted, pointed

لغت نامه دهخدا

نقطه دار. [ ن ُ طَ / طِ ] ( نف مرکب ) منقط. منقوط. بانقطه. ( یادداشت مؤلف ). خجک دار. خالدار. حرفی که بر زبر یا زیر آن نقطه باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - دارای نقطه. یا حرف نقطه دار. حرفی از حروف الفبا که در بالا یا پایین نقطه دارد مانند : ب ت . ۲ - دارای خال خجک دار .
منقط . منقوط . با نقطه . خجک دار . خالدار .

مترادف ها

punctual (صفت)
صریح، دقیق، بموقع، خوش قول، نقطه نقطه، نقطه دار، معنی دار، نیش دار، وقت شناس، ثابت در یک نقطه، نقطه مانند، لایتجزی، نکته دار، با ذکر جزئیات دقیق، اداب دان

gutty (صفت)
نقطه دار، قطره قطره

پیشنهاد کاربران

بپرس