نقش سوختن. [ ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) در قمار نقش خوب آوردن و از آن سودی نبردن. ناکام شدن : بسکه نقشم در قمار عشقبازی سوخته ست گل کند داغم به رنگ کعبتین از استخوان.اثر ( از آنندراج ).