نقش برزمین شدن


معنی انگلیسی:
collapse

پیشنهاد کاربران

ولو شدن
He fainted and crumpled into a heap on the floor
اون آقا غش کرد و وسط جمعیت نقش بر زمین شد
به زمین انداختن
به زمین خوردن
سخت بر زمین خوردن.

بپرس