نقش بازی

لغت نامه دهخدا

نقش بازی. [ ن َ ] ( حامص مرکب ) فریبندگی و حیله بازی. ( ناظم الاطباء ). عمل نقش باز. رجوع به نقش باز شود.

فرهنگ فارسی

فریبندگی و حیله بازی . عمل نقش باز

فرهنگستان زبان و ادب

{role play} [آینده پژوهی و آینده نگری] فرایندی خلاقانه و خیال پردازانه که در آن برای پیش بینی تصمیم های دیگران باید خود را در نقش آنها قرار داد

پیشنهاد کاربران

نقش بازی: [ اصطلاح کفتر بازی ] به پرورش دهندگانی که نقش را پرورش می دهند و به صورت دسته جمعی کبوتران را به پرواز در می آورند نقش باز گویند .
( ( راست بود که نقش بازان دیگر شیراز، لوطی گری و پیش کسوتیش را در کبوتر بازی و داش مشدیگری قبول داشتند. اما حریفان او حرص و حسدش را میخوردند؛ برای اینکه دویست تا قیچی و چهارصد تا َسر پَر داشت و این خیلی کبوتر بود. . ) ) ( صادق چوبک ، کفتر باز )
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس