نقدینه

/naqdine/

مترادف نقدینه: پول، تنخواه، زروسیم، سرمایه، نقد، وجه

معنی انگلیسی:
bankroll, cash, precious articles, liquid

لغت نامه دهخدا

نقدینه. [ ن َ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) وجه نقد. پول نقد. ( ناظم الاطباء ). پول. درم و دینار. مسکوک از زر و سیم و غیره. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) پول نقد مقابل جنس .

فرهنگ معین

(نَ نِ ) (اِ. ) پول نقد.

پیشنهاد کاربران

چرا معادل این واژه در فارسی نیست هرچه جستجو میکنم عربی است چرا یک فرهنگ نامه ای فارسی ندارد که معادل واژه های بیگانه را فارسی سازی کند نگر ما درمیان لهجه های فارسی واژه کم داریم من الان میخواهم معادل فارسی این واژه برای سایت خودم انتخاب کنم پیدا نمیشود
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی بزرگان فارسی زبان فقط میایند شعر می سرایند آن هم نصف اش عربی دیگر برای این زبان هیچ کاری نمیکنند حتا گرامرش معلوم نیست

پول ، سرمایه ، نقد ، وجه ، پول نقد

بپرس