( نقداً ) نقداً. [ ن َ دَن ْ] ( ع ق ) فی الفور. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به نقد. به وسیله وجه نقد. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل به نسیه و نسیةً. || بالفعل. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). عجالة. ( ناظم الاطباء ). فعلاً. اکنون. کنون. نون. اینک. نک. حالا. فی الحال. الحال. ( یادداشت مؤلف ). || مقابل جنساً. ( یادداشت مؤلف ). با پول. پولی.
۱ - بنقد بوسیله وجه نقد : دین خود را نقدا ادا کرد. ۲- فعلا الحال فی الحال: نقدا از اجرای آن منصرفم . ۳ - فورا .