نقد هنری نقدی است که به بحث و ارزیابی در آثار هنر بصری می پردازد.
منتقدان هنر معمولاً آثار هنری را از جنبه های زیبایی شناسی یا تئوری زیبایی مورد نقد و بررسی قرار می دهند. یکی از اهداف نقد هنری دستیابی به مبنای عقلانی برای درک هنر است.
انواع جنبش های هنری منجر به تقسیم نقد هنری به رویکردهای مختلفی گردیده که هر کدام با استفاده از معیارهای مختلف خودشان به قضاوت بر روی آثار هنری می پردازند. رایج ترین این تقسیم بندی ها در حوزهٔ نقد، تقسیم آن به نقد و ارزیابی تاریخی ( شکلی از تاریخ هنر ) و نقد معاصر از کار توسط هنرمندان زنده است.
با وجود پیش داوری ای که می گوید نقد هنری فعالیت بسیار کم خطرتری نسبت به تولید آثار هنری است، با گذشت زمان نظرات در باب هنر فعلی روزگار همواره مورد اصلاحات شدید قرار می گیرد. منتقدان گذشته اغلب به دو دلیل مورد تمسخر قرار می گرفتند: یا برای هم طرفداری از هنرمندان روزگار خود ( مانند نقاشان آکادمیک در اواخر قرن ۱۹ ) یا رد هنرمندان روزگار که مورد تکریمند ( مثل اوایل کار امپرسیونیست ها ) . بعضی از جنبش های هنری که توسط منتقدان با عناوین بی ارزش نام گذاری شده بودند، آن نام ها بعدها توسط هنرمندان سبک به عنوان یک نوع نشان افتخار استفاده می شد ( به عنوان مثال امپرسیونیسم، کوبیسم ) و اصل معنای منفی به فراموشی سپرده می شد.
معروف است که جان راسکین یکی از نقاشی های جیمز مک نیل ویسلر، یعنی «منظر شب در سیاه و طلا: سقوط فشفشه»، را با «پرتاب یک قوطی رنگ به سمت صورت عموم مردم» مقایسه کرد.
هنرمندان اغلب روابط بدی با منتقدان خود داشته اند. هنرمندان معمولاً نیاز به نظر مثبت منتقدان دارند تا آثارشان مشاهده و خریداری شود؛ متأسفانه برای هنرمندان، تنها نسل های بعدی ممکن است آثارشان را درک کنند.
اگرچه نقد هنری ممکن است سرمنشأ خود را در ریشه های هنر بیابد، نقد هنری به عنوان یک رویکرد معتبر به شکل امروزی آن در قرن ۱۸ به دست آمد.
اولین نویسنده ای که به عنوان یک منتقد هنری در فرانسهٔ قرن ۱۸ شهرت کسب کرد لا فون دو سن ینه بود که در مورد سالن ۱۷۳۷ نوشت. نوشتهٔ او در درجهٔ اول برای سرگرمی و در عین حال نوشته ای بود ضد سلطنت طلبی.
دنی دیدرو نویسندهٔ فرانسوی قرن ۱۸ اغلب به عنوان مخترع رسانهٔ مدرن نقد هنری شناخته می شود. «سالن ۱۷۶۵» دیدرو یکی از اولین تلاش های واقعی به منظور به تصرف درآوردن هنر توسط کلمات بود. به گفته مورخ تاریخ هنر توماس ای. کرو «وقتی دیدرو شروع کرد به نوشتن نقد هنری، در حقیقت جای پایی درست کرد برای نسل اول نویسندگان حرفه ای که ارائهٔ شرح و قضاوت آثار نقاشی و مجسمه سازی معاصران شان حرفه شان شود. تقاضا برای چنین تفسیرهایی محصولی بود از رسم معمول مشابه نوینی که از آخرین آثار هنری نمایش داده شده در نمایشگاه های عمومی، منظم، رایگان روز خبر می دادند. »
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمنتقدان هنر معمولاً آثار هنری را از جنبه های زیبایی شناسی یا تئوری زیبایی مورد نقد و بررسی قرار می دهند. یکی از اهداف نقد هنری دستیابی به مبنای عقلانی برای درک هنر است.
انواع جنبش های هنری منجر به تقسیم نقد هنری به رویکردهای مختلفی گردیده که هر کدام با استفاده از معیارهای مختلف خودشان به قضاوت بر روی آثار هنری می پردازند. رایج ترین این تقسیم بندی ها در حوزهٔ نقد، تقسیم آن به نقد و ارزیابی تاریخی ( شکلی از تاریخ هنر ) و نقد معاصر از کار توسط هنرمندان زنده است.
با وجود پیش داوری ای که می گوید نقد هنری فعالیت بسیار کم خطرتری نسبت به تولید آثار هنری است، با گذشت زمان نظرات در باب هنر فعلی روزگار همواره مورد اصلاحات شدید قرار می گیرد. منتقدان گذشته اغلب به دو دلیل مورد تمسخر قرار می گرفتند: یا برای هم طرفداری از هنرمندان روزگار خود ( مانند نقاشان آکادمیک در اواخر قرن ۱۹ ) یا رد هنرمندان روزگار که مورد تکریمند ( مثل اوایل کار امپرسیونیست ها ) . بعضی از جنبش های هنری که توسط منتقدان با عناوین بی ارزش نام گذاری شده بودند، آن نام ها بعدها توسط هنرمندان سبک به عنوان یک نوع نشان افتخار استفاده می شد ( به عنوان مثال امپرسیونیسم، کوبیسم ) و اصل معنای منفی به فراموشی سپرده می شد.
معروف است که جان راسکین یکی از نقاشی های جیمز مک نیل ویسلر، یعنی «منظر شب در سیاه و طلا: سقوط فشفشه»، را با «پرتاب یک قوطی رنگ به سمت صورت عموم مردم» مقایسه کرد.
هنرمندان اغلب روابط بدی با منتقدان خود داشته اند. هنرمندان معمولاً نیاز به نظر مثبت منتقدان دارند تا آثارشان مشاهده و خریداری شود؛ متأسفانه برای هنرمندان، تنها نسل های بعدی ممکن است آثارشان را درک کنند.
اگرچه نقد هنری ممکن است سرمنشأ خود را در ریشه های هنر بیابد، نقد هنری به عنوان یک رویکرد معتبر به شکل امروزی آن در قرن ۱۸ به دست آمد.
اولین نویسنده ای که به عنوان یک منتقد هنری در فرانسهٔ قرن ۱۸ شهرت کسب کرد لا فون دو سن ینه بود که در مورد سالن ۱۷۳۷ نوشت. نوشتهٔ او در درجهٔ اول برای سرگرمی و در عین حال نوشته ای بود ضد سلطنت طلبی.
دنی دیدرو نویسندهٔ فرانسوی قرن ۱۸ اغلب به عنوان مخترع رسانهٔ مدرن نقد هنری شناخته می شود. «سالن ۱۷۶۵» دیدرو یکی از اولین تلاش های واقعی به منظور به تصرف درآوردن هنر توسط کلمات بود. به گفته مورخ تاریخ هنر توماس ای. کرو «وقتی دیدرو شروع کرد به نوشتن نقد هنری، در حقیقت جای پایی درست کرد برای نسل اول نویسندگان حرفه ای که ارائهٔ شرح و قضاوت آثار نقاشی و مجسمه سازی معاصران شان حرفه شان شود. تقاضا برای چنین تفسیرهایی محصولی بود از رسم معمول مشابه نوینی که از آخرین آثار هنری نمایش داده شده در نمایشگاه های عمومی، منظم، رایگان روز خبر می دادند. »
wiki: نقد هنری