نقد مکتب روانکاوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نظریه روان کاوی درباره رفتار انسان را زیگموند فروید (Sigmund Freud) در اروپا تقریبا یک قرن پیش، زمانی وضع کرد که در ایالات متحده رفتارگرایی در حال شکل گیری بود. نظریه روان کاوی فروید از برخی جهات، آمیزه ای از گونه های قرن نوزدهمی علوم شناختی و فیزیولوژی است.
قبل از ورود به بحث در مورد نقد این مکتب، ابتدا خدمات این مکتب به روان شناسی را یادآور می شویم: ۱- ارایه نوعی دیدگاه کاملا جدید از روان شناسی که بر رشد شخصیت فرد تاکید دارد. ۲- اهمیت تاثیر تجربه های اوان کودکی بر رفتار انسان، که فروید آن را تشخیص داد. ۳- پی بردن و اشاره به اهمیت انگیزش و اضطراب. ۴- به اثبات رسیدن مکانیزم های دفاعی این مکتب از راه آزمایش. ۵- تاکید بر ناهشیار فرد.
دبلیو لاندین، رابرت، نظریه و نظام های روان شناسی، یحیی سیدمحمدی، تهران، نشر ویرایش، ۱۳۷۸، چاپ اول، ص۲۷۷.
اما انتقادهایی نیز به این مکتب وارد شده که در ذیل به آن ها اشاره می شود:
← ناپایی داده ها
مطالب فوق از جهاتی قابل بحث و توضیح می باشد: از نظر ما تفکر پوزیتویسمی، مردود شناخته می شود و تعبیر فلسفه علمی نیز خالی از تضاد و تناقض نیست. ما انسان را موجودی صرفا مادی نمی دانیم، بلکه بعد اصلی او را روح او می دانیم. بنابراین، انسان تنها ارگانیسم نیست تا نظام پیچیده انرژی بتواند روح او را تبیین کند. انرژی موجود در موجودات زنده، انرژی حیاتی است و ماهیتا با انرژی غیرحیاتی متفاوت است. انرژی غیرحیاتی در درون موجود زنده تبدیل به انرژی حیاتی می شود. تفکر، امیال، آگاهی ها و غیره نه از امور مادی و نه از فعل و انفعالات مادی اند و صرفا تحقق آن ها، جنبه اعدادی برای تفکر و سایر پدیده های روانی دارند هر چند به انرژی، و فعل و انفعالات فیزیولوژیکی هم نیاز دارند. فروید "نهاد" را پلی میان انرژی بدنی و شخصیت انسان معرفی می کند. اما در گفتار وی واقعیت و هویت این پل روشن نیست. آیا او آن را یک واقعیت روانی می داند یا یک امر فرضی؟
جمعی از مولفان، مکتب های روان شناسی و نقد آن، تهران، سمت، ۱۳۸۰، ص۳۵۵.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس