ژئوکریتیسیسم یا نقد جغرافیایی یک روش تحلیل ادبی و نظریه ادبی است که شامل مطالعه فضای جغرافیایی می شود. این روش نقد شیوه های متفاوتی را در بر می گیرد. در فرانسه، برتران وستفال مفهوم نقد جغرافیایی را در چند اثر خود به تفصیل شرح داده شده است. [ ۱] در ایالات متحده، رابرت تالی معتقد است نقد جغرافیایی برای تحلیل آنچه او «نقشه برداری ادبی» نامیده است اهمیت بسیاری دارد. [ ۲]
اولین نوشته هایی که می توان نام نقد جغرافیایی بر آن گذاشت محصول محافلی بود که وستفال در دانشگاه لیموژ سازماندهی می کرد. مقاله اصلی وستفال به نام بررسی متون بر اساس نقد جغرافیایی ( Pour une approche géocritique des textes ) [ ۳] در واقع مانیفست نقد جغرافیایی است. نظریه وستفال با جزئیات بیشتر در کتاب نقد جغرافیایی: فضاهای واقعی و خیالی ( Geocriticism: Real and Fictional Spaces ) با ترجمه فرانسه به انگلیسی تالی آمده است که این اندیشه را مختصراً معرفی می کند؛ ولی رسالات بسیاری از این موضوع و روش استفاده کرده اند که شاید در مواردی مشخصا نام نقد جغرافیایی هم بر خود نداشته باشند.
در تئوری وستفال، ژئوکریتیسیسم یا همان نقد جغرافیایی بر سه مفهوم نظری فضا - زمانمندی ( spatio - temporalité ) تخطی ( transgressivité ) و ارجاع ( référentialité ) مبتنی است.
این ایده که فضا و زمان به صورت یک پیوستار ( فضا - زمان ) هستند یکی از اصول فیزیک مدرن است. در زمینه نظریه ادبی، نقد جغرافیایی یک روش میان رشته ای برای تحلیل است که نه فقط بر اطلاعات زمانی نظیر رابطه بین زندگی و زمان نویسنده ( نظیر نقد زندگینامه ای ) ، تاریخ متن ( چنان که در نقد متنی دیده ایم ) ، یا داستان ( که در روایت شناسی بررسی می شود ) تکیه دارد بلکه به داده های مکانی نیز اهمیت می دهد. بر این اساس می توان گفت نقد جغرافیایی با جغرافی، معماری، مطالعات شهری پیوند دارد و مفاهیم فلسفی مانند قلمروزدایی نیز در آن یافت می شود.
بر اساس نوشته های میشل فوکو، ژیل دلوز، آنری لوفور و میخائیل باختین، نقد جغرافیایی در زمینه ادبیات معتقد است بازنمایی فضا در ادبیات اغلب متجاوزانه و همراه با تطخی است چون از مرز هنجارهای تاییدشده عبور می کند و روابط جدیدی بین مردم، مکان ها و همه چیز برقرار می نماید. نقشه برداری امروز دیگر حوزه اختیار انحصاری دولت ها نیست بلکه گروه های مختلف می توانند فضاهای جغرافیایی را نمایش بدهند و اثرات متفاوتی ایجاد بکنند. بر این اساس در عمل موضوعات اصلی نقد جغرافیایی متعدد است و موضوعات مختلفی را به طور هم زمان بررسی می کند و از این نظر از روش هایی که صرفاً از نقطه نظر یک مسافر یا یک شخصیت به اثر نگاه می کند متمایز می شود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاولین نوشته هایی که می توان نام نقد جغرافیایی بر آن گذاشت محصول محافلی بود که وستفال در دانشگاه لیموژ سازماندهی می کرد. مقاله اصلی وستفال به نام بررسی متون بر اساس نقد جغرافیایی ( Pour une approche géocritique des textes ) [ ۳] در واقع مانیفست نقد جغرافیایی است. نظریه وستفال با جزئیات بیشتر در کتاب نقد جغرافیایی: فضاهای واقعی و خیالی ( Geocriticism: Real and Fictional Spaces ) با ترجمه فرانسه به انگلیسی تالی آمده است که این اندیشه را مختصراً معرفی می کند؛ ولی رسالات بسیاری از این موضوع و روش استفاده کرده اند که شاید در مواردی مشخصا نام نقد جغرافیایی هم بر خود نداشته باشند.
در تئوری وستفال، ژئوکریتیسیسم یا همان نقد جغرافیایی بر سه مفهوم نظری فضا - زمانمندی ( spatio - temporalité ) تخطی ( transgressivité ) و ارجاع ( référentialité ) مبتنی است.
این ایده که فضا و زمان به صورت یک پیوستار ( فضا - زمان ) هستند یکی از اصول فیزیک مدرن است. در زمینه نظریه ادبی، نقد جغرافیایی یک روش میان رشته ای برای تحلیل است که نه فقط بر اطلاعات زمانی نظیر رابطه بین زندگی و زمان نویسنده ( نظیر نقد زندگینامه ای ) ، تاریخ متن ( چنان که در نقد متنی دیده ایم ) ، یا داستان ( که در روایت شناسی بررسی می شود ) تکیه دارد بلکه به داده های مکانی نیز اهمیت می دهد. بر این اساس می توان گفت نقد جغرافیایی با جغرافی، معماری، مطالعات شهری پیوند دارد و مفاهیم فلسفی مانند قلمروزدایی نیز در آن یافت می شود.
بر اساس نوشته های میشل فوکو، ژیل دلوز، آنری لوفور و میخائیل باختین، نقد جغرافیایی در زمینه ادبیات معتقد است بازنمایی فضا در ادبیات اغلب متجاوزانه و همراه با تطخی است چون از مرز هنجارهای تاییدشده عبور می کند و روابط جدیدی بین مردم، مکان ها و همه چیز برقرار می نماید. نقشه برداری امروز دیگر حوزه اختیار انحصاری دولت ها نیست بلکه گروه های مختلف می توانند فضاهای جغرافیایی را نمایش بدهند و اثرات متفاوتی ایجاد بکنند. بر این اساس در عمل موضوعات اصلی نقد جغرافیایی متعدد است و موضوعات مختلفی را به طور هم زمان بررسی می کند و از این نظر از روش هایی که صرفاً از نقطه نظر یک مسافر یا یک شخصیت به اثر نگاه می کند متمایز می شود.
wiki: نقد جغرافیایی