سنجش:بازشناسی. نوشناسی. درست شناسی. راست شناسی.
هر سنجشگر باید سنجش پذیر هم باشد.
سلیم
نقد: در ادبیات یعنی درست اندیشی
نقد = دستادست ( چیزی که به سرعت از این دست به آن دست سپرده می شود )
سنجش اندیش:نقد منطق.
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند - آدم بهشت روضه ی دارالسلام را ( حافظ )
حالا، حاضر، اکنون
فراهم، پیشادست، آماده،
فوری، زود، بی درنگ
انتقاد
سختن ( سنجیدن ) برابر های درخوری برای نقد و انتقادند:
سختن ( سنجیدن ) ، خرده گرفتن، ارزیابی کردن: نقد کردن، انتقاد کردن، خوبی و بدی چیزی را آشکار ساختن.
سنجش، خرده گیری، ارزیابی: نقد، انتقاد، آشکار سازیِ خوبی و بدیِ چیزی.
... [مشاهده متن کامل]
سختار، سنجنده، خرده گیر، ارزیابی کننده: منتقد، نقدکننده، آشکار سازِ خوبی و بدیِ چیری.
سنجیده و سخته و ارزیافته: نقد شده، ارزش گذاری شده.
واژه نقد
معادل ابجد 154
تعداد حروف 3
تلفظ naqd
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( نَ ) [ ع . ]
آواشناسی naqd
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
نقدِ عمرت ببرد غُصّه ی دنیا به گزاف
گر شب و روز درین قِصّه ی مشکل باشی
حافظ
بررسی وکاوش کردن
رِخنَه ( زبان کردی )
بر خلاف ذهنیت و عرف رایج، نقد و انتقاد در لغت و اصل ریشه اش، هیچ لزوما به معنای رو کردن موارد منفی افراد و اشیاء نیست، بلکه به مفهوم هویدا نمودن، درآوردن و آشکار کردن صفات خوب و بد اشخاص و اشیاء است.
... [مشاهده متن کامل]
مثلا: هرگاه کسی روحیه سخاوت کسی را رو و اثبات می کنند، در واقع وی را مورد نقد و انتقاد قرار داده است، کما اینکه چنانچه بخل و خساست او را آشکار می سازد، در واقع شخص را نقد و انتقاد نموده است.
پس حق این است که اگر کسی مثلا: کتابی را نقد و انتقاد می کند، مضاف بر معایب، محاسن آنرا نیز برملا سازد.
تمیز دادن ، نظم دادن ، علت و معلول پیدا کردن، نتیجه دادن
ارزش گذاری بر عملکرد
در زبان لری بختیاری نقد یعنی حی یاظر_الان همین موقه و. .
مثلا.
نقدی ایام:الان میام. همین الان میام.
نقد کلا معنی حال رو میده مثل پول نقد
نَقَد" نوعی گوسفند زشت منظر که دست و پاهای کوتاهی دارد و در گذشته از بحرین می آوردند. این گوسفند در میان عربها به خواری و بی مقداری مشهور است.
رُبَّ غَنِیٍّ أَذَلُّ مِنْ نَقَدٍ و رُبَّ فَقِیرٍ أَعَزُّ مِنْ أَسَدٍ.
... [مشاهده متن کامل]
بسا توانگری که از گوسفند خوارتر است،
و بسا فقیری که از شیر عزیزتر است. امام علی ( ع ) غررالحکم
دست به دست
معامله ی دست به دست
پولِ دستی ( یا ساده تر: دستی )
نقد =پول و سرمایه به صورت محسوس
نقد =مشخص کردن نقاط خوب و بد یک چیز
ناصر خسروی کاملا درست گفته بجز واژه سوم
criticization پرژنش درست هست
پرژنیدنش، نادرسته
پَرژَن: critique
پَرژَنیدن: criticize
پَرژَنِش :criticization
پَرژَنی، پرژنال، پرژنیک: critical
واژه ی غربال، گربال با critique هم ریشه اند.
Ctiticism
Review
واژه پیشادست نقدی و پسادست نسیه هست
نَقد
این واژه ای پارسی ست که اربیده شده و واژه های برساخته و شکافته ( مشتق= شَقه شده ) از آن به دست آمده: ناقد، منتقد، انتقاد، . . .
این واژه هم ریشه با واژگان اروپایی زیر است :
انگلیسی:naked
... [مشاهده متن کامل]
آلمانی : nackt
هر دو به مینه ی برهنه ، لُخت ، عُریان ( عُر با ur لاتینی همریشه است و به مینه ی اسل و آغاز میباشد زیرا هومنان یا انسان ها در روزگار غارنشینی اوران یا عریان بودند )
اینکه نقد ( نغد ) به مینه ی برهنه را برای خرده گیری به کار بردند این است که در نقد باید آن نهاده یا موضوع به گونه ی برهنه و بی پرده پوشی بررسی شود.
در باره ی پرداخت نقد پول هم باید خریدار جیب و کیف اش را برهنه و به زبانزد همگانه ( به اصطلاح عامیانه ) رو کند و آن را به فروختار یا فروشنده نشان دهد.
این همان واژه نکوهیدن است که زبان شناسان و ترانویسان ( مترجمین ) و نویسندگان به زبان اربی درآورده اند و دگرگشت آن به این روند بوده است :
نکوهید < نغوهید< نغود< نغد< نقد
می توان این واژه را با وات پارسی به کار برد و از آن کارواژه ساخت : نَغد ، نَغدیدن ، نَغداندن
و هم می توان واژه ی نکوهیدن یا نغوهیدن و نکوهاندن یا نغوهاندن را به کار گرفت.
برسی خوبی ها و عیب های چیزی
زبان نقد =بیان عیب ها و خوبی های چیزی ( قضاوت )
دستادست
دستادست . [ دَ دَ ] ( اِ مرکب ) ( مرکب از دست الف وقایه دست ) سودای نقدانقد؛ یعنی چیزی بگیرند و همان لحظه قیمت بدهند. ( برهان ) . نقد. دست به دست دادن . ( آنندراج ) . سودای نقد به نقد یعنی هرچه خرند همان لحظه قیمت وی را دهند. ( ناظم الاطباء ) . مقابل پسادست یعنی نسیه . ناجزاً بناجز. یداًبید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
ستدو داد مکن هرگز جز دستادست
که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد.
ابوشکور.
ستد و داد جز به دستادست
داوری باشد و زیان و شکست .
لبیبی .
قرض ؛ وام دستادست . ( مهذب الاسماء ) .
◄ دوبازوی لشکر.
◄ سعی و کوشش و جهد. ( ناظم الاطباء ) .
کاوش گری
نقد = سنجش/ سنجه
نقد کردن = سنجیدن/سنجه کردن /همزمان خوب و بد چیزی را هویدا کردن
خرید نقدی : خرید پیش دست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)