نقب افکندن. [ ن َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نقب کندن. نقب زدن. نقب بریدن : نقب افکنیم نیمشب ازدور تا بریم پی بر سر خزینه پنهان صبحگاه.خاقانی.این بند که بر دلم کنون افکندندنقبی است که بر خانه خون افکندند.خاقانی.