نقاوه. [ ن َ / ن ُ وَ / وِ ] ( از ع ، اِ ) برگزیده و خلاصه. ( غیاث اللغات ). گزیده. پسندیده. نقوه. بهین چیزی. خیار مال. بهترین چیز. ( یادداشت مؤلف ) : خراسان که خلاصه بیضه دولت و نقاوه مملکت است بدو ارزانی داشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 38 ).