نقاهت
/neqAhat/
مترادف نقاهت: بیمارخیزی، کسالت، ناخوشی، نقهی
برابر پارسی: بهبودی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
نقاهة. [ ن َ هََ ] ( ع مص ) به شدن و برخاستن از بیماری و هنوز ضعف باقی است. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نقه و نیز رجوع به نقاهت شود. || فهمیدن حدیث را. نقه. نقوه. نقهان. ( اقرب الموارد ). رجوع به نقه شود.
فرهنگ فارسی
۱- (مصدر ) شفا یافتن به شدن از بیماری. ۲- ( اسم ) بهبود ( از بیماری ) . توضیح نقاهت که معمولا بمعنی بیماری استعمال میشود : در لغت بمعنی فهمیدن است و مصدر فعل [ نقه ] بمعنی بهبود توام با ضعف (نقاهت ) نیست بلکه [ نقه ] بر وزن فرح و نقوه سرور است ( اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
دوره ی پس از پایان حمله ی حاد بیماری که هنوز بیمار قوای جسمانی خود را به طور کامل بازنیافته است.
درواخ
ریکاوری، convalescent