نقانق

لغت نامه دهخدا

نقانق. [ ن َ ن ِ ]( ع اِ ) ج ِ نقنق. رجوع به نقنق شود. || جهودانه طعامی است. ( مهذب الاسماء ). معرب نکانک و نکانه. جهودانه. مبار. عصیب. ( یادداشت مؤلف ) : نقانق که از روده ها سازند... ( ذخیره خوارزمشاهی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس