نقاع

لغت نامه دهخدا

نقاع. [ ن َق ْقا ] ( ع ص ) بسیار ظاهرکننده فضایل را که ندارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنکه فضیلت های بسیاری ادعا کندکه دارای آنها نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ).

نقاع. [ ن َ ] ( ع اِ ) ظرفی که در آن مویز و امثال آن خیسانند. ( از المنجد ). ظرفی که در آن چیزی خیسانند. ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ).

نقاع. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نقع. رجوع به نَقع شود.

فرهنگ فارسی

جمع نقع است ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس