نقاط
/noqAt/
مترادف نقاط: مناطق، نواحی، امکنه، جاها، مکان ها، نقطه ها
برابر پارسی: میانه ها، دیدگاه ها، خجک
لغت نامه دهخدا
نقاط. [ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ نقطه. رجوع به نقطه شود. || قطعات پراکنده : نقاط من الکلام و نقط؛القطع المتفرقة منها. ( منتهی الارب ). || نواحی. مناطق. مواضع: نقاط گرمسیر، نقاط سوق الجیشی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع نقطه .
جمع نقطه است . یا قطعات پراکنده . نقاط من الکلام و نقط : القطع المتفرقه منها . یا نواحی . مناطق . مواضع . نقاط گرمسیر نقاط سوق الجیشی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
نقطه: ( رَمَن این واژه هست نُقط٬ نِقاط ) فراگیرنده ی آرش های جوراجوی هست.
۱ - دیل٬ تیل٬ خَجَک٬ پِنده.
۲ - جا٬ ؛گاه.
۳ - کُیان٬ میانک٬ وندسار.
نمونه: ( نقطه ی نظر:نگرگاه٬ دیدگاه ) ٬ ( نقطه ی مقابل:هَمخَوند هم آوای همچند ) ٬ ( نقطه ی اتکإ:اَندخسگاه ) ٬ ( نقطه ی اوج:بالِست ) ، ( نقطه ی دایره: مرکز دایره: کُیان پرهون٬ وندسار پرهون )
... [مشاهده متن کامل]
۱ - دیل٬ تیل٬ خَجَک٬ پِنده.
۲ - جا٬ ؛گاه.
۳ - کُیان٬ میانک٬ وندسار.
نمونه: ( نقطه ی نظر:نگرگاه٬ دیدگاه ) ٬ ( نقطه ی مقابل:هَمخَوند هم آوای همچند ) ٬ ( نقطه ی اتکإ:اَندخسگاه ) ٬ ( نقطه ی اوج:بالِست ) ، ( نقطه ی دایره: مرکز دایره: کُیان پرهون٬ وندسار پرهون )
... [مشاهده متن کامل]
بخش ها
جاها
نمونه:
بخش دیگری از این میلیونرها دارایی خود را مانند دیگر جاهای ( نقاط ) جهان از ارزهای ꞌدیجیتالꞌی بدست آورده اند.
نمونه:
بخش دیگری از این میلیونرها دارایی خود را مانند دیگر جاهای ( نقاط ) جهان از ارزهای ꞌدیجیتالꞌی بدست آورده اند.