نقاضه

لغت نامه دهخدا

( نقاضة ) نقاضة. [ ن ُ ض َ ] ( ع اِ ) آنچه تاب بازداده شود از رسن و موی و پشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ریسمان موئی که تاب آن را باز کرده باشند. ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ).

نقاضة. [ ن ِ ض َ ] ( ع اِمص ) حرفه نَقّاض. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نقاض شود.
نقاضه. [ ن َ ض ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 37 هزارگزی شمال شرقی اهواز، در دشت گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از چاه تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس