نقاز

لغت نامه دهخدا

نقاز. [ ن ُ ] ( ع اِ ) بیمارئی است ستور را شبیه طاعون که بحدوث آن برمی جهد چنانکه بمیرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مانند نزاء. ( از اقرب الموارد ).

نقاز. [ ن َق ْ قا ] ( ع اِ ) گنجشک ریزه ، یا مرغی است دیگر. ( منتهی الارب ). صغارالعصافیر. ( المنجد ). گنجشک ریزه و بچه. ( ناظم الاطباء ). نوعی پرنده است و گفته اند: گنجشک خرد. ( از اقرب الموارد ).نُقّاز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ، نقاقیز.

نقاز. [ ن ُق ْ قا ] ( ع اِ ) رجوع به مدخل بالا شود.

فرهنگ فارسی

گنجشک ریزه یا مرغی است دیگر . صغار العصافیر . گنجشک ریزه و بچه . نوعی پرنده است و گفته اند : گنجشک خرد . جمع نقاقیز .

پیشنهاد کاربران

بپرس