نقا
لغت نامه دهخدا
- بنات النقا و شحمةالنقا ؛ کرمی است که در ریگ باشد. ( از منتهی الارب ).
|| استخوان بازو و یا هر استخوان با مغز. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نقو. ( اقرب الموارد ). ج ، انقاء.
نقا. [ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نقاوة. رجوع به نُقاوَة شود.
فرهنگ فارسی
جمع نقاوه است ٠
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پاکیزگی.
پیشنهاد کاربران
1_پاکیزگی
تمیزی
2_توده ریگ
تل ماسه
لیک قسم متقی زین تون صفاست
زانک در گرمابه است و در نقاست
✏ �مولانا�
تمیزی
2_توده ریگ
تل ماسه
لیک قسم متقی زین تون صفاست
زانک در گرمابه است و در نقاست
✏ �مولانا�